سپهرسپهر، تا این لحظه: 22 سال و 8 ماه سن داره

یه پسر آسمونی

پسرم کلاس اولی شد.

پیش دبستانی رو با اون مشکلات اولش با موفقیت تموم کردی. حالا دیگه مدیر متوجه ی هوش و استعدادت شده بود و اجازه نمیداد از مدرسش بری........منم خوب بدم نمی اومد......همونجا ثبت نامت کردیم." دبستان ره آورد" اسم خانم معلمت " سرکار خانم هلالی " بود.........روز  جشن شکوفه ها یه سبد گل خوشگل برات خریدمو با هم راه افتادیم طرف مدرسه.........چه روزای خوبی بود............پسرم تو فرم مدرسه با اون کیف و کفشی که خاله نوشین جون برات خریده بودن چه خوشتیپ شده بودی......... مدرسه رو تزئین کرده بودنو  یه نفرم با لباس خرگوش به بچه ها خوش آمد میگفت...........شیرینی میدادن.........عکاسم اومده بود تا از بچه ها عکس بندازه............. بعد از سخ...
27 آذر 1390

یرنامه ی سلامت باشید

امروز خیلی اتفاقی شبکه ی 3 رو روشن کردم دیدم برنامه ی پزشکی شروع شد.........می خواستم شبکه رو عوض کنم یهو دیدم موضوع برنامه تغذیه در دوره ی نوجوانیه..........شمام که بد غذا ..............همین باعث شد که سریع گوشیمو بردارمو پیام بدم.............بعدشم همونطور که tvروشن بود رفتم سراغ جارو برقی............. بعد از چند دقیقه دیدم از پیام من خبری نشد با خودم گفتم حیف سوال به این خوبی مطرح کردم اما جواب نداد..............تو اینم شانس ندارم................ یهو گوشیم زنگ خورد................گفتم کی به گوشیم زنگ زده.............شماره ناشناس بود.............گفتم حتما اشتباس..............با بی میلی جواب دادم..............یه خانم از اونوره خط با عجله...
21 آذر 1390

مدیر بد اخلاق

واست گفتم مامانی که مدیر پیش دبستانیت یه اخلاق خاصی داشت......از اون آدمایی که تا وقتی باب میلشون رفتار کنیم باهامون خوبن و اگر یخورده خلاف نرشون حرف بزنیم واویلان میشه........... تو مهد قبلی خیلی آزاد بودی و نظم سختی نداشتی بخاطر همین ظاهرا یخورده برات سخت بود که تموم ساعت روی نیمکت خشک آروم بشینی..... یه روز زنگ تفریح وقتی داشتی سوار سرسره میشدی کفش نفر جلویی خورده بود تو چشمت.....حسابی خدا بهمون رحم کرد..........مدیر برای  اینکه من با دیدنت خیلی شوکه نشم با خونه تماس گرفت و جریانو گفت و گفت بخیر گذشته و ما یخ گذاشتیم رو صورت سپهر جونو الان مشکلی نیست .......منم زیاد نگران نشدم.............. اما چشمت روز بد نبینه وقتی سرویس...
17 آذر 1390

اعمال محرم، اعمال شب و روز ماه محرم

پیش از اسلام عرب، جنگ در این ماه را حرام می‌دانست و ترک مخاصمه می‌کرد؛ لذا از آن زمان این ماه بدین اسم نامگذاری شد.و روز اول محرم را اول سال قمری قرار دادند. در توضیح این که چرا ماه‌های دیگر که جنگ در آنها حرام است، محرم نامیده نمی‌شود می‌توان گفت: چون ترک جنگ از این ماه شروع می‌شد به آن محرم گفتند. این ماه در مکتب تشیع یادآور نهضت حضرت سیدالشهدا و حماسه‌ جاودان کربلاست روز نهم محرم تاسوعای حسینی، روز محاصره‌ امام حسین(علیه السلام) و اصحابش در سرزمین کربلا توسط سپاه شمر. اعمال شب عاشورا ۱ـ چند نماز برای این شب در روایات آمده است که یکی از آنها چنین است: چهار رکعت نماز که در هر رکعت بعد ...
13 آذر 1390

پیش دبستانی سپهر جون

وقت این رسیده بود که توی محیط جدید وارد بشی. پسرم آقا شده باید بره پیش دبستانی. کلی تحقیق کردم تا بالاخره" پیش دبستانی و دبستان غیر انتفاعی ره آورد"و برات انتخاب کردم.یه روز تابستون با هم رفتیم تا محیطشو ببینیم.خیلی بزرگ نیود .....کلا دوتا کلاس پیش داشت.......طبقه ی بالا هم بچه های ابتدایی بودن..........از نظم و انظباط مقررارت خانم مدیر"خانم علمدار " خیلی چیزها شنیده بودم....همه میگفتن سخت گیره.......اما با این حال وقتی رفتیم مدرسه و کلاسا رو دیدم تصمیم گرفتم همون جا ثبت نامت کنیم.........مربیت خانم .....(اسمشو فعلا یادم نیست)اومد جلو و کلی باهات صحبت کرد.........شمام با کمال ادب جوابشو دادی.........متوجه شدم مورد پسند واقع شدیم......... ...
12 آذر 1390

چند تا عکس هنری از شازده پسر

عجب قایقی داری ........اون بالا چی کار میکنی؟!!!!!!!!!مواظب باش!!!!!!!!!!!! اینجا مسابقه ی دوچرخه سواری بود.شرکت کردیم اما تو هنوز خیلی وارد نبودی........چقدر خواهشو تمنا کردم تا وسایل ایمنیتو استفاده کردی. این تولد 5سالگیه مریم جونه.....شما 3 سالت  بود..........چه مهربون عکس گرفتین!!!!!!!!!!!   قربون این ژست گرفتنت بشم.....هنوزم خوش عکسی. اینجا آبشار درروده با   پ در جون آنا جون رفتیم.اون موقع هیچکدومشون مریض نبودن..........ایکاش برمیگشتیم به همون موقع................. ...
9 آذر 1390

اولین مسافرت شمال

یه سال عید تصمیم گرفتیم تعطیلاتو بریم شمال.....با یه تور ثبت نام کردیمو ......بار و بندیلو بستیم به سمت بابلسر. تا به اون موقع من عید شمال نرفته بودم.....نمیدونستم هوا چطوره..........یه سفر کاملا بدون پ یش بینی های لازم بود............چه کنم مامانی بی تجربه بودم......... موقع سوار شدن به اتوبوس دیدم بقیه مسافرا چند تا ساک با خودشون برداشتن تعجب کردم و بابابایی به این نتیجه رسیدیم که اونا مثل ما سبک سفر نمیکنن................اما نه اشتباه بود اونا مثل ما بی تجربه نبودن.. گروه سرخوشی بودن ........از همون اول حرکت میکروفنو گرفتنو خوندنو رقصیدن..........تنها مسافری که به گروه سنی بقیه نمی خورد یه خانم و آقای مسنی بودن از نیشابور........
9 آذر 1390

همه جا سیاه پوش شد.

سیدالشهدا علیه‌السلام وقتی به کربلا می‌رفت، به سرانجام و سرنوشت ماجرا راضی بود، هر چه را که خدا مقدر کرده باشد برای خود «خیر» می‌دید و می‌فرمود: چه کشته شویم، چه پیروز گردیم، آنچه را خدا بر ایمان مقدر کرده باشد، آن را خیر می‌بینیم.» رضای عبد از خدا و رضای خدا از عبد، اوج این کمال است؛ پسند دو جانبه و رضای از هر دو سو. ...
6 آذر 1390

اگر شکم صافی می‌خواهید، بخوانید

                                            دسته بندی ها : تناسب اندام , چاقها بخوانند        ایسنا: اگر تصمیم گرفته‌اید از چربی اطراف شکم خود خلاص شوید و شکمتان را کوچک کنید کافیست به چند دستورالعمل ساده که به تازگی در کتاب جدیدی تحت عنوان «رژیم غذایی شکم صاف» ارائه شده است عمل کنید. در این کتاب که نوشته دو تن از سردبیران مجله بهداشتی و کارشناسی «پیشگیری» ا...
5 آذر 1390